بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
وقتی اصرار کردم به حاجی که بهم بگه، مکثی کرد و گفت:
- بیا تهران بهت میگم.
+ حاجی خواهش میکنم. من الان اصلا حالم خوب نیست. پس تو بیشتر حالم و خراب نکن. بگو.
- دهنت تو سرویس پسر. هرکی رو بپیچونم تو رو نمیتونم. بیخیالم نمیشی حالا.
+ حاجی بگو. لفتش نده.
- ببین عاکف، عطا یه اشتباه کرد و من فهمیدم. فقط با یه اشتباه.
+ چه اشتباهی؟؟
- وقتی پی ان دی رو برد تحویل تروریستای توی تهران بده موقع قرار، وقتی رفت و سوار شد برای تحویل، یه خرده که گذشت ماشین تروریستا حرکت کرد. خب عطا هم توی ماشین بود. ما منتظر بودیم عطا رو پیاده کنند.
- ۰ نظر
- ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۰