مهربانستان

در حال حاضر اینجا دفتریست که مَسندی شده تا نگاره‌های من ثبت شوند!

مهربانستان

در حال حاضر اینجا دفتریست که مَسندی شده تا نگاره‌های من ثبت شوند!

مهربانم آرزوست!...

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بعد این درد دلی که با خدا کردم و پدر شهیدم و واسطه قرار دادم، دلم قرص شد.

دلم قرص شد و همینطور پشت هم فقط فکر میکردم که از کجا باید دقیقا حالا شروع کنم. رفتم توی اتاقی که فاطمه زهرا بستری بود. دیدم دکتر و پرستار بالای سرش هستند و دارن بخیه سرش و کبودی صورتش و بررسی و معاینش میکنند تا ببینند وضعیتش چطوره. به دکتر و پرستار گفتم:

«ببخشید یه لحظه فوری برید بیرون. ممنونم.»

  • ۰ نظر
  • ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۰
  • ۵۷۸ نمایش | میـMiRـرزا

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بعد از آخرین تماس که من توی بیمارستان بودم و خبر ربایش مادرم توسط تیم تروریستی که فاطمه رو دزدیده بود، به تهران دادم، اومدم توی اتاق فاطمه و پیشش موندم. پرستارا بهش می رسیدن و منم فقط به فاطمه نگاه میکردم و فکر میکردم برای مادرم باید چیکار کنیم.

آخرین تماس تروریستهای مستقر در مازندران هم میدونید چه زمانی بود دیگه؟ همون موقعی که مادرم و دزدیدند و مادرم خیال میکرد اونا رو من فرستادم و از پرسنل بیمارستان و یا از همکارام هستند.

اون شماره رو دادم بچه ها رهگیری کنند تا ببینیم چخبره که ظاهرا اونا زرنگتر بودند و باطری گوشی و سیمکارت و در آوردند و نمیشد درست و دقیق رهگیریشون کرد و اگر میشد زمان میبرد.

  • ۳ نظر
  • ۰۲ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۰
  • ۶۹۴ نمایش | میـMiRـرزا

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

یه هویی از پشت تلفن شنیدم صدای یه جیغ میاد و یکی انگار به زور جلوی اون جیغ زدن و داره میگیره.

همونطور که گوشی دستم بود داد زدم:

+ مامان. مامان...  الوو... . الوووو... . مامان صدای من و داری؟ الوووووو. مامان. الووووو. جواب بده دیگه. الووووو.

دیدم یه زن اومد پشت خط و گفت:

- آقای عاکف اگر همسرت هنوز زنده هست دلیل نمیشه مادرتم سالم باید بمونه و زندگی کنه. خیال کردی خیلی زرنگی حیوون؟! هان؟ مثل اینکه حالیت نمیشه هنوز ما کی هستیم.

تازه اینجا بود که فهمیدم چخبر شده و باز هم روز از نو ، و روزی از نو! خشکم زده بود فقط.

  • ۰ نظر
  • ۰۱ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۰
  • ۶۹۰ نمایش | میـMiRـرزا
مهربانستان
آخرین نظرات