مستند داستانی امنیتی عاکف - سری دوم - قسمت 22
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
- چیکار کنیم حالا حاج عاکف؟ دستورت چیه؟
+ بهت میگم. فعلا صبرکن. ببینم عاصف این هتلی که ما توش مستقر بودیم چندتا در ورودی داره؟
- دوتا. چطور.
+ شک ندارم با اونی که رفتند بیرون، اون پسره رانندش نبوده. تامی برایان راننده دیگه ای هم داشت و اون یکی که باهاش اومد توی هتل، بعد از رفتن به بیرون فوری ازش جدا شد و از در دوم برگشت داخل و تا من برم بالا فوری رفت و خسر رو کشت. ببین عاصف چی میگم، فوری آدرس هتل محل اقامت تامی برایان و بفرست برام. سعی کن شماره اتاقش و دقیق برام پیدا کنی.
- چشم. یا علی
حدود یک ربع بعد عاصف عبدالزهراء از طریق کد، آدرسش و برام فرستاد.
حدود بیست و پنج دقیقه از این هتل تا اون هتل با تاکسی طول کشید برسم. وقتی رسیدم زنگ زدم به عاصف و گفتم:
+ کجایی؟ من الآن روبروی هتلی که آدرسش و کد کردی هستم.
- حاجی کنارش یه پاساژ داره. میبینی؟
+ وایسا. بزار ببینم. آها. آره، الآن دیدم.
- کنارشم یه کوچه داره. 20 متر که داخل کوچه اومدی یه قهوه خونه داره. داخل قهوه خونه نشستم.
+ چرا اونجایی تو. مگه نگفتم چشم بر ندار از اون حیوون.
- عاکف جان، از حسین احمدی که ما رو به هم جوش داد کمک گرفتم. صلاح نبود من دیگه جلوی هتل بایستم. اون حواسش به ورود و خروج هست. من توی قهوه خونه موندم تا تو بیای.
+ بیا بیرون قهوه خونه.
- باشه دارم میام.
رفتم داخل کوچه و نزدیک قهوه خونه که رسیدم، همزمان عاصف هم اومد بیرون. حدود دو دقیقه صحبت کردیم و چندتا مورد و بررسی کردیم.
موقعی که داشت میرفت صداش زدم و با یک نمایش کوتاه، هم دیگه رو بغل کردیم و یه صدا خفه کن هم یواشکی گذاشت توی جیبم و گفت: «شاید نیازت شد بی سرو صدا تر و پر زورتر کارت و تموم کنی و حذفش کنی.»
از زرنگی عاصف حال کردم. خوشم میومد زرنگه. واقعا دوسش داشتم.
از توی کوچه برگشتیم سمت خیابون و به عاصف گفتم:
+ شماره اتاقش چنده؟
- اتاق 640 طبقه نهم.
+ من میرم بالا. ماشین و اینجا بزار. به نظرم یه تاکسی بگیر برگرد همون هتل و دوباره بررسی کن ببین اونجا دوتا در ورودی داشته دقیقا؟
- آره بابا. بهت گفتم که.
+ عاصصصففف. برو دوباره همه چیزو بررسی کن. ضمنا به هیچ عنوان سمت اتاق نمیری. جنازه خسرو رو خدمه اون هتل خودشون پیدا میکنن و میفهمن بالأخره. با سفارت ایران هماهنگ میکنیم که جنازش و تحویل بگیرن و بفرستند ایران. من دارم میرم بالا سراغ تامی برایان. فقط تا گند اون هتل در نیومده و مامور بازار نشده، برو بررسی کن. ضمنا حسین احمدی رو از این منطقه دورش کن. بگو بره سر موقعیت خودش.
سوییچ ماشین و داد بهم و با یه تاکسی رفت سمت هتلی که توش بودیم و اون اتفاقات افتاده بود. من رفتم توی هتل. به هر زحمتی بود، تونستم یه پولی بدم به یکی از خدمه های اونجا و برم بالا. هم عاصف پول زیادی داد بهشون و هم من. به پول ایران عاصف حدود یک میلیون داد تا طبقه و شماره اتاق تامی برایان و در بیاره. و من هم به پول ایران حدود دو میلیون و دویست هزار تومن دادم تا بتونم برم بالا و از همه مهمتر اینکه دوربین اون طبقه رو خاموش کنه اون مسئول هتل تا چیزی ازم ثبت نشه.
نکته: همونطور که در جاهای دیگه هم بهتون قبلا و مستند داستانی امنیتی عاکف سری اول گفتم، ما دلال اقتصادی داریم، دلال اطلاعاتی هم داریم و پول میدیم و آمار دشمن و میگیریم. دقیقا کاری که در مورد عبدالمالک ریگی شد. بگذریم.
رفتم بالا و مستقیم رفتم سمت اتاق تامی برایان. دیدم یکی از اتاقش داره میاد بیرون که شیشه های مشروب دستش هست. دقت کردم دیدم خدمه هتل بود. خودم و یه کم مشغول کردم تا از اونجا بره. در رو که بست و رفت و از اون طبقه دور شد، به هزار زحمت در رو با آموزشایی که دیده بودم سیستم کامپیوتریش و ریختم بهم و باز کردم آروم.
خیلی آروم رفتم داخل.
ادامه دارد ...
کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و سروش (خیمه گاه ولایت) که در پایین درج شده است مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری وشکایت خواهد بود و از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد.
- تلگرام: https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
- اِیتا: http://eitaa.com/kheymegahevelayat
- سروش: http://sapp.ir/kheymegahevelayat