بسم الله الرحمن الرحیم
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف قسمت چهل و هشتم
بعد بهش گفتم من دارم میرم. منتهی یه کاری باید بکنی. میری اتاق استادایرانی پشت سیفیون توالت یه کتاب هست ببین نوشته ای برای ما جدیدا گذاشته یانه؟ اگر بود اون و به حالت شعر دربیار برام کد کن بفرست.
سریع اومدم توی لابی و همراه850 سوار تاکسی جلوی هتل شدیم و رفتیم دنبال متی والوک واستاد ایرانی.
- ۱ نظر
- ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۰۰