مستند داستانی امنیتی عاکف - سری دوم - قسمت 13
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اومدیم بیرون و حاج کاظم فوری به دوتا از خانما و چهار پنج تا از آقایون تشکیلات که از قبل اونا رو با مشورت من تعیین کرد و قرار شد توی این پرونده باهم کار کنیم، دستور دادند با عاصف عبدالزهراء برن سمت فلان نقطه. رفتند سمت یه خونه امنِ خالی که کد اون مرکزمون 034 بود و مرکز ارتباطات ما در هدایت این پرونده بود.
داخل اون خونه یا همون مرکز، مجهز به تموم سیستم های امنیتی و ... شدیم. یک ساعت پس از راه اندازی نقطه 034 که خونه امن ما بود برای این پرونده، عاصف بی سیم زد به حاج کاظم و خبر داد که میتونید تشریف بیارید. ساعت حدود 9 و 10 دقیقه صبح بود. با حاج کاظم رفتیم سمت 034 (صفر سی و چهار.)!
وقتی که رسیدیم، بعد از ورود به ساختمون و آنالیز تجهیزات، حاجی به من گفت نظراتت و کم و کسری های اینجارو بگو. رفتیم نگاه کردیم و نظراتم و گفتم برای این مکان و تجهیزات بیشتری که نیاز داریم.
یه سر هم رفتیم بالا و اتاق حاجی رو توی این خونه برای هدایت پرونده دیدیم. به حاجی گفتم بابا دمت گرماااا. حال میکنی دیگه. مانیتورهای پیشرفته و تجهیزات خوبی رو آورند برات.
بعد به حاجی گفتم:
«حاج آقا اگر اجازه بدید من برم خونه شماره 6. باید بازجوییش کنم خسرو جمشیدی رو، ببینم این همون تامی براین هست یا نه و اینکه خودش حاضره با ما همکاری کنه یا نه؟»
حاجی هم گفت: «برو، فقط خواهشا زودتر راش بنداز.»
اومدم پایین، و به خانمی که توی 034 مستقر شده بود و مسئول شنود و شناسایی مکان های مورد نظر ما بود، گفتم عطا رو برام بگیر.
عطا یکی از متخصصین مربوط به پرتاب ماهواره به فضا بود که مورد اطمینان سیستم امنیتی اُرگان ما بود و با ما نهاد و تشکیلات ما در تعامل و همکاری بود.
همکارمون شمارش و گرفت و چندتا بوق خورد و وقتی جواب داد، گوشی و داد به من:
+ سلام عطاجان. خوبی؟ چخبر تازه؟
- سلام ممنونم. مشغول کاریم.
+ عطا به تیم رادار گفتم تموم کویرهای ایران و نقاط احتمالی که ممکنه اذیت کنن شما رو با سیگنال های مزاحم، پوشش بدن.
- عاکف، این فکر خوبیه ولی بی فایدس. چون که سیگنالای مزاحم پوشش ضدِ رادار دارن.
+ ولی بچه های مرکز کنترل ماهواره ای میگن تنها راهمون اینه که محل ارسال سیگنالای مزاحم و شناسایی کنیم.
- درسته. ولی تاثیرِ خاص و اثرگذاری که بشه کارمون و جلو بندازه نداره. ولی عاکف اگه شما توی این بیست و چهارساعت یعنی تا فردا غروب ساعت 5 پی اَن دی رو بهمون برسونید، ما به کمک دو تا ایستگاه سیار میتونیم جهت یابی رو شروع کنیم، و نقطه ی سیگنالای مزاحم و پیدا کنیم. حتی دیگه اون موقع پوشش ضد رادار دشمنانمون هم تاثیری نداره.
+ تلاشمون و میکنیم. من تا یکی دوساعت دیگه روی هوا هستم. البته به شرط خیلی از اتفاقات. ان شاءالله اگر بتونم تا فردا بدستتون میرسونم.
- ان شاءالله خیر باشه. عاکف جان تو که قطعه رو بیاری، من و بچه هام اینجا فقط یک ساعت وقت میخوایم که قطعه رو برای تست و نصب پی ان دی آماده کنیم. دیگه راحت میشه هر وقت بخوایم ماهواره رو پرتاب کنیم.
خوشحال شدم و گفتم:
+ پس میشه تا قبل پرتاب ماهواره بخاطر زمانی که داریم سیگنالای مزاحم و پیدا کنیم و شما هم از اونطرف کارا رو انجام بدید.
- بله حتما عاکف جان. حتما همینطوره.
قطع کردم و اومدم طبقه بالا و گزارش این مکالمه کوتاه و به حاجی دادم و بعدش هم خداحافظی کردم و رفتم سمت خونه شماره 6.
یه تماس گرفتم با بهزاد که با چند تا از بچه ها توی خونه امن شماره 6 مستقر بودند.
ادامه دارد ...
کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و سروش (خیمه گاه ولایت) که در پایین درج شده است مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری وشکایت خواهد بود و از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد.
- تلگرام: https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
- اِیتا: http://eitaa.com/kheymegahevelayat
- سروش: http://sapp.ir/kheymegahevelayat