بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
فقط دو روز مانده بود تا تولد بهترین دوستم. فکر و ذکرم شده بود انتخاب هدیه برای او.
می‌دانستم دلش اسیر یک جعبه‌ی مداد رنگی بیست و چهارتایی ست چون بارها درباره‌اش با من حرف زده بود اما من فقط هشت سالم بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
همین دیشب بود که عقربه‌های ساعت حدود 3 رو نشون میدادن!
مثل همیشه یکی از موقعیت‌هایی که وامیستادم، کنار ستونی بود که اشراف کاملی به درب ورودی برادران و خواهران داشت ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
به مناسبت برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی اول تیر در مسجد شیخ انصاری در شهر نجف شروع به صحبت کرد!
موضوع صحبت‌هایش پیرامون مشکلات اقتصادی مردم و برگزاری جشنهای شاهنشاهی و وجوب قیام علما بود...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
یکی از دوستان بیانی پستی نوشت با عنوان "اگر قرار بود یک روز جای خدا باشیم" که ناخودآگاه یاد این شعر افتادم ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
پیروی مطلب قبلی که با عنوان [وقتی دوتا بزرگتر ...] منتشر شد، این مطلب هم اضافه میشه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بر خلاف سایر مطالب که کمی تحلیل قاطی مطالب بود، در این مطلب قصد تحلیل ندارم و صرفا ارجاع میدم!
حتما شما هم در مورد حاشیه‌های ایجاد شده بین بزرگان مطلبی خوانده‌اید و یا شنیده‌اید.
