مهربانستان

در حال حاضر اینجا دفتریست که مَسندی شده تا نگاره‌های من ثبت شوند!

مهربانستان

در حال حاضر اینجا دفتریست که مَسندی شده تا نگاره‌های من ثبت شوند!

مهربانم آرزوست!...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

خسرو گفت:

- آره میشناسمش. اما من این همه سال باهاش کار کردم و طبق این چیزایی که شما گفتید، اون این روزا داره با دستگاههای مخربی که داره از طریق سیگنالهای مزاحم و منفی برای اون ماهواره آماده پرتاب توی ایران کار میکنه.


فهرست - قسمت قبل


+ منظورت و دقیق بگو. یعنی چی؟

- یعنی اینکه تامی برایان هیچ وقت روی دو تا پروژه هم زمان کار نمیکنه، چون الان سخت درگیر ماهواره ایران هست تا با سیگنالای مزاحم از کار بندازنش. اون بنظرم داره شما ها رو می پیچونه و برزیلی رو واسطه کرده تا شما ها رو بازی بده. احتمالا هم می دونه من و شما الآن اینجاییم.

عاصف اومد وسط بحث و گفت: « برای چی باید اینکا رو بکنه؟ چطور میتونه بفهمه ما اینجاییم؟»

یه لحظه اعصابم ریخت به هم و به عاصف گفتم:

+ به همون دلیلی که این آقای خسرو جمشیدی ما رو پنج سال معطل کرد آخرشم پرونده بسته نشد و هنوز ادامه داره.

خسرو با شرمندگی نگاهی بهم کرد و، بعد بهش گفتم برو اتاقت.

اون روزِ لعنتی شب شد و اون شبْ هم صبح شد. اون شب من نخوابیدم و عاصف خوابید. عاصف قبل از رسیدن ما به هتل مورد نظر، اتاقی که برای خسرو در نظر گرفته بود، مجهز به دوربین مخفی کرد. من بیدار بودم و از دوربینی که توی اتاق خسرو نصب بود، با لب تاپ عاصف خسرو رو میدیدم که داره استراحت میکنه. دلیلشم این بود که یه وقت خودکشی نکنه. یا حرکتی نکنه. یا نخواد ما رو دور بزنه.

یک ساعت مونده بود به اذان صبح به وقت ترکیه. یه تربت توی جیبم بود و در آوردم و شروع کردم به نماز شب خوندن. لب تاپ جلوم بود. یه چشمم و حواسم به لب تاپ و اتاق خسرو. یه چشمم و حواسم به نماز شب و تربت. خیلی حس خوشی داشتم. نماز شبم متصل شد به اذان صبح. نافله نماز صبحم و خوندم و بعدشم نماز صبح و خوندم و تسبیح حضرت زهرا و الی آخر.

عاصف و برای نماز بیدارش کردم. به عاصف گفتم:

+ «برو خسرو رو بیدار کن اگر دوست داشت نماز بخونه. شاید توبه کنه.»

الحمدلله خسرو هم بیدار شد و نماز خوند. عاصف یه کم باهاش حرف زد و مسائل معنوی رو بهش گوشزد کرد که از اون مسیر قبلی توبه کنه و برگرده به مسیر الهی و ...

من یه توسلی کردم به حضرت زهرا. گفتم خانم جان، بهم کمک کن. شاید توی این عملیات تا چندساعت دیگه بیشتر زنده نباشم. امکان داره درگیر بشیم با دشمنمون. امکان داره آب هم از آب تکون نخوره. خانم جان، یا حضرت زهرا، ما داریم کاری میکنیم که حکومتی که همه پیامبران آرزوش و داشتن تشکیل بدن ولی نتونستن، میخوایم ازش محافظت کنیم.

این حکومت و پسرتون آقا سیدروح الله خمینی تشکیل داد و بعدش دست پسر دیگتون امام خامنه ای اومد، و ما داریم تلاش میکنیم این حکومت بمونه. پیشرفت کنه. خانم فاطمه ی زهرا، مادرجان، ما میدونیم کشور ما هنوز تا اسلامی شدن فاصله داره، اما با کمک خدا و شما اهلبیت داریم میریم جلو و ان شاءالله اسلامی واقعی میشه. خلاصه داریم مبارزه میکنیم با همه ی مفاسد. شما کمکمون کن. خیلیا میخوان جمهوری اسلامی نباشه. ما داریم توی این کشور حسین حسین میگیم. میخوان پرچم پسرت حسین علیه السلام توی این مملکت برافراشته نباشه. خودتونم میدونید خانوم جان مشکل دشمنان ما همیناست. میخوان در نهایت ما شیعیان و ذلیل کنن.

خیلی با استغاثه به حضرت صدیقه طاهره سلام الله گریه میکردم. یه کم مناجات خوندم.

یکی از اعمالم این بود که هر روز صبح دعای عهد و زیارت عاشورا و دو صفحه قرآن و بعد از نماز صبح هرجا بودم باید میخوندم. این سه تا کار کوتاه و مختصر، جزء کارای هر روزم بود.

اینا رو انجام دادم و دیدم ساعت حدود 6 هست. به عاصف گفتم من یه کم چرت میزنم و ساعت 7 بیدارم کن جهت آنالیز کردن عملیات.

ساعت 7 و 10 دقیقه عاصف بیدارم کرد. 10دیقه دیرتر. فوری دست و روم و شستم و تجدید وضو کردم و بعدش نشستیم من و عاصف عبدالزهراء یه سری بررسی هایی رو انجام دادیم. مراحل عملیات و طراحی کردیم. در جمع بندی به این نتیجه رسیدیم که این عملیات یک راه بیشتر نداره و اون هم این هست که این عملیات باید به شیوه تهاجمی و چنگال ببر، انجام بشه و اگر آسمون زمین بیاد، راه دومی وجود نداره.

عملیات به شیوه چنگال ببر در دستور کار قرار گرفت. یک ربع به هشت بود و به خسرو گفتم بیاد بیرون از اتاقش. اومد و یه سری توضیحات لازم و بهش یادآوری کردم.

بعدش من و عاصف عبدالزهرا و خسرو رفتیم پایین توی لابی هتل. من پشت یه میز نشستم و عاصف و خسرو دوتایی، پشت یه میز دیگه که نزدیک من بود و فاصله زیادی نداشت، نشستن.

ساعت 8:15 صبح به وقت ترکیه.

ادامه دارد ...


کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و‌ سروش (خیمه گاه ولایت) که در پایین درج شده است مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری و‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد.

  • تلگرام: https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
  • اِیتا: http://eitaa.com/kheymegahevelayat
  • سروش: http://sapp.ir/kheymegahevelayat
  • ۹۷/۰۹/۲۳
  • ۸۲۶ نمایش | میـMiRـرزا

رمان امنیتی

مستند داستانی امنیتی عاکف

نظرات (۰)

نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
مهربانستان
آخرین نظرات